بانوی من !
رسوایی زیبایم !
که با تو خوشبو می شوم.
تو شعری شکوهمندی
که آرزو می کنم
امضای من در پای تو باشد 
و سحر بیانی
که طلا و لاجوردش می چکد.
مگر می توانم
در میدان های شعر فریاد نزنم :
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم.
مگر می توانم
خورشید را در کشوهایم نگه دارم
مگر می شود
با تو در پارکی قدم بزنم
و ماهواره ها
کشف نکنند که تو دلدار منی