چرا با او وصلت کردم؟ چرا به او اظهار عشق کردم؟ چرا به او گفتم که دوستش دارم؟
همه چیز در او بود. پس من خودم را باید ملامت کنم. خودم سزاوار سرزنش هستم و باید تحمل کنم... در آینده چه خواهد شد؟ یک بدنامی، زندگی بد و بدبختی؟
همه چیز کثافت است. بدنامی برای نام و افتخار و عنوان خانوادگی، همه چیز به هم مربوط است و هیچکدام تقصیر من نیست... حق با کیست؟ هیچکس. فقط زندگی کن تازمانی که زنده ای، شاید فردا مرده باشی، همان طور که ممکن بود ساعتی پیش بمیری! این ناراحتی ارزشمند است! وقتی که میبینی زندگی فقط یک لحظه است خاصه وقتی که آن را با ابدیت و کائنات مقایسه میکنی!
📖 جنگ و صلح/ تولستوی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.