کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین رو تا وسط هاش خوندم اما برخلاف نظر های مثبت زیادی که براش توی اینترنت دیدم (نقد و بررسی نه، فقط نظر کاربرها) من خیلی از کتابش خوشم نیومد. با اینکه در مورد قانون جذبه و من این قانون رو قبول دارم و با اینکه حرفاش به نظر حرف های بدی نمیان اما حس خوبی به من القا نکردن. توی حرفاش شاید کمتر ایرادی بشه پیدا کرد اما مثال هایی که میزنه با عقاید من همخوانی نداشتن.

تنها جوری که میتونم خودم رو راضی کنم اینه که میدونم گاهی وقت ها برای رسوندن منظور نویسنده باید اغراق کنه اما مثال های این کتاب از اغراق هم گذشته.

وقتی میخوندم حس میکردم که مثل رمال ها پشت یک گوی نشسته و برای مراجعه کننده هاش وردی میخونه و مشکلاتشون رو حل میکنه. (البته مطمئنم که اینطور نبوده اما این حس به من القا میشد.)

به نظر من جذب هر چیزی که مراجعه کننده میخواد باید توی ذهن خود اون شخص درست بشه نه با گفتن یه سری جملات توسط شخص دوم. من فکر میکنم ایراد اون آدم ها باید توی درون خودشون هم درست میشد.

دومین چیزی که برام غیر قابل قبول بود این بود که تنها تاکیدش روی تکرار کردن عباراتش بود و تاکید زیادی روی تلاش کردن نمیکرد. فقط میخواست که توکل به خدا کنن. درستی توکل رو رد نمیکنم اما توکل بدون عمل رو نمیتونم قبول کنم. (البته با خودم گفتم شاید چون کتابش فقط راجع به ذهنیت هست روی عمل تمرکزی نکرده اما فکر میکنم باید این کار رو میکرد)

توی مثال هاش فقط میخواست برن و صبر کنن تا پولی که میخوان یا شغلی که میخوان براشون از آسمون بیاد زمین و همیشه هم این اتفاق می افتاد و یهو یکی یه پول هنگفت یا بهشون کادو میداد یا حقوقشون رو دوبار میریختن در یک ماه! یا توی خیابون اون پول رو پیدا میکردن!! و یا بهشون از ناکجا آباد قرض داده میشد!!!

من خیلی دیدم که آدم ها چیزهایی رو که میخواستن یکهو بهش رسیدن اما این برای همه و همیشه نمیتونه باشه! یا اصلا چه لذتی داره بدون هیچ تلاشی؟ تا کی میتونه بهشون پول های هنگفت کادو داده بشه؟ اما توی هیچ مثالی غیر از این اتفاق نمی افتاد. فقط دنبال کردن احساسی قلب پیشنهاد میشد.

بهرحال به نظر من این راه حلی نیست که برای کل دوران عمر آدم پاسخگو باشه و بدون تلاش به خواسته های بزرگ نمیشه رسید. در کنار تمام گفته های خوب کتابش این مورد جاش خیلی به نظرم خالی می اومد.

📖 چهار اثر از فلورانس اسکاول شین/ ترجمه گیتی خوشدل