معمول ترین اشتباه مردم این است که نثار کردن را با «ترک» چیزها، محروم شدن و قربانی گشتن یکی می دانند. کسانی که هنوز منش های آنان به اندازه کافی رشد نیافته و از مرحله گرفتن، سود بردن و اندوختن فراتر نرفته اند... مردمی که جهتگیری اصلی آنان بارور نیست، احساس می کنند که نثار کردن فقر می آورد... به عکس، عده ای آن را نوعی فضیلت به معنی فداکاری می دانند. اینان فکر می کنند که درست به همان دلیل که نثار کردن عملی دشوار و ناگوار جلوه می کند، انسان باید نثار کند و ببخشد [والد].

برای کسی که دارای منشی بارآور و سازنده است [بالغ]، نثار کردن مفهوم کاملا متفاوتی دارد. نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است. در حین نثار کردن است که من قدرت خود، ثروت خود و توانایی خود را تجربه می کنم. تجربه  نیروی حیاتی و قدرت درونی، که بدین وسیله به حد اعلای خود می رسد، مرا غرق در شادی می کند. من خود را لبریز، فیاض، زنده و در نتیجه شاد احساس می کنم. نثار کردن از دریافت کردن شیرین تر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در می دهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن، زنده بودن خود را احساس می کند [خوب].

📖 وضعیت آخر/ تامس. ا. هریس