چند وقت پیش یه پادکست گوش میدادم اسمش «جنگ های مورچه ای» بود، راجع به سه گروه مختلف مورچه ها و جنگ بینشون بود. یکی از این گروه مورچه ها استراتژیشون تعداد زیادشون بود، یعنی به طور کثیری زاد و ولد میکردن چون از دو گروه دیگه ضعیف تر بودن.

نکته جالبشون این بود که این مورچه ها همدیگه رو شناسایی میکردن و اگه بهم برخورد میکردن همدیگه رو نمیکشتن حتی اگه یکی از نوع خودشون از ژاپن با یکی از این نوع توی آرژانتین برخورد کنه همدیگه رو میتونن بشناسن و کاری به کار هم نداشته باشن.

کنار این یاد یه قسمت از سریال black mirror افتادم به اسم «Men Against Fire». این قسمت راجع به اینه که به بدن سرباز ها یه چیزی تزریق میکردن یا توی بدنشون جاساز میکردن دقیق یادم نیست. که اون باعث میشد دشمنشون رو شبیه آدم نبینن، با اینکه دشمن هم آدمه اما اونا شبیه جونورای وحشی میدیدن و بهشون میگفتن «سوسک» و از کشتنشون ناراحت نمیشدن و راحت و بدون عذاب وجدان اونارو میکشتن.

فکر میکنم الان بدون هیچ دارویی دیگه کسی بقیه رو آدم نمیبینه، ما برای هم یه سری جونور شبیه سوسک شدیم که از مردن همدیگه هم ناراحت نمیشیم. برامون مهم نیست دیگه بقیه چجوری زندگی میکنن.

امروز دوستم میگفت هویج شده کیلویی 30 هزار تومن، و البته گرونترین هویجی که تا حالا خریده 5 هزار تومن بوده.

برام سواله که چجوری کسایی که باید اهمیت بدن انقدر راحت اهمیتی براشون نداره هیچ چیز! واقعا چی میبینین؟ سوسک یا آدم؟