من خواهم شنید...

۵۶ مطلب با موضوع «شعر و موسیقی» ثبت شده است

یک شب

من فکر میکردم

سال ها باید یکی یکی سپری شوند

تا هربار آدم

یک سال بزرگتر شود

اما این طور نیست

این اتفاق یک شبه رخ میدهد.

✍️ هوراکی موراکامی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

حال و هوایم شده ای

در سرم نیست
بجز حال و هوای تو
و عشق...
شادم از اینکه
همه حال و هوایم تو شدی

✍️ علیرضا آذر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

دگرگونی

ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﯾﺎﺩ می‌دﻫﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎﺗﻮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﯼ.

ﻭقتی ﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑﻄﺖ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽﺷﻮﯼ،
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ که ﺑﺎ ﻓﺮﺩ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯽ؟
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺗﺤﻮﻝ ﺁﻧﻬﺎ
"اﯾﺠﺎﺩ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺕ" ﺍﺳﺖ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

مولانا طوری

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

✍️ مولانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

فی البداهه زورکی

دل را به گروگان گرفت؛

مخمل نگاهت

لبخند شیرینت

چشمان خواب ندیده ام را گرم می کند

نگاهت را از من دریغ مکن!


 پ.ن: فی البداهه زورکی بعضی ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

فال آخر شبی

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو                  پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز           کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان                  قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار         گوشه تاج سلطنت می‌شکند گدای تو

خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند          این همه نقش می‌زنم از جهت رضای تو

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر               کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو

شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توست                 جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن    حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو 


پ.ن: منم ازین فالا می خواااااام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

اعتماد

امروز

آخرین داشته را از من گرفتی
قوی ترین داشته از خودت در من
تو دیگر بدون آن در من وجود نداری
اعتماد از دست رفته، تصویر عوض شده...
هرگز برنمیگردند
تمام شدی


پ.ن: نوشته یه دوست خیلی خوب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

دوستت دارم!

بانوی من !
رسوایی زیبایم !
که با تو خوشبو می شوم.
تو شعری شکوهمندی
که آرزو می کنم
امضای من در پای تو باشد 
و سحر بیانی
که طلا و لاجوردش می چکد.
مگر می توانم
در میدان های شعر فریاد نزنم :
دوستت دارم
دوستت دارم
دوستت دارم.
مگر می توانم
خورشید را در کشوهایم نگه دارم
مگر می شود
با تو در پارکی قدم بزنم
و ماهواره ها
کشف نکنند که تو دلدار منی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

پنهان

نمی توانم نامت را در دهانم

و تو را

در درونم

پنهان کنم.

 گل با بوی خود چه می کند؟

گندمزار با خوشه اش؟

طاووس با دمش؟

چراغ با روغنش؟

با تو سر به کجا بگذارم؟

کجا پنهانت کنم؟

وقتی مردم، تو را در حرکات دست هایم،

موسیقی صدایم

و توازن گام هایم

می بینند.

✍️ نزار قبانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

گاهی

گاهی دلت نه عشق می خواهد... نه عاشقانه....
گاهی دلت فقط یک رفیق شش دانگ می خواهد...
که بنشینی کنارش....
و بدانی....
نه سکوتت ناراحتش می کند...
نه حرفهای بی سرو تهت ...
نه اخمهایت....
و نه تمام دق دلیهایی که از کسی داری...
و سرش خالی می کنی...
گاهی چقدر خوب است ...
بودن کنار کسی....
که عاشقت نیست....
فقط دوستت دارد....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه