یبار زدم یه عالم از مطلب های چند سالو ترکوندم اینم از این که زدم ستاره امو ترکوندم!!!!! یکی جلو منو بگیره
یبار زدم یه عالم از مطلب های چند سالو ترکوندم اینم از این که زدم ستاره امو ترکوندم!!!!! یکی جلو منو بگیره
تو یه سردرگمی عجیب گیر کردم...
نمیفهمم درسته کارم یا اشتباه، حس ششمم از کار افتاده برای همه نسخه می پیچه بجز خودم!
کاش یکی بیاد و بهم بگه خوب مطلق چیه و بد مطلق... کدومشه؟؟ حرف همه درسته یا اینی که من میبینم؟ من اشتباه نمی بینم؟؟
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم
نصاب حسن در حد کمال است زکاتم ده که مسکین و فقیرم
چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی به سیب بوستان و شهد و شیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم
قدح پر کن که من در دولت عشق جوان بخت جهانم گر چه پیرم
قراری بستهام با می فروشان که روز غم به جز ساغر نگیرم
مبادا جز حساب مطرب و می اگر نقشی کشد کلک دبیرم
در این غوغا که کس کس را نپرسد من از پیر مغان منت پذیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی فراغت باشد از شاه و وزیرم
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه ز بام عرش میآید صفیرم
چو حافظ گنج او در سینه دارم اگر چه مدعی بیند حقیرم
چند روزه همش این آهنگ توی ذهنمه و این قسمتش...
غباری که از تو نشسته روی قلبم
بارون چیه، سیل نمیتونه بشوره
زخم که نه، جدایی از تو دلخراشه،
یاد تو مثل خوره، مثل بوف کوره..
🎵 بوف کور/ محسن چاوشی
گاهی چقدر دل آدم میگیره
چقدر بی حوصله ای
فکر میکنی شاید اگر یه نفر باشه حالت بهتر بشه
هیچ کسی تو ذهنت نیس
شک میکنی...
حالا اگر بود مطمئنی بهتر بود؟
الان به اندازه هر آدمی تو زندگیت مشکل هم داری
مطمئنی یکی پیدا میشه که حالتو خوب کنه؟