من خواهم شنید...

۲۶۴ مطلب با موضوع «خودنویس» ثبت شده است

عینِ خودش

یعنی من که می میرم برای این که کسی حالا هرکجا که هست عینِ خودش باشد وقتی که آن جا نیست. یعنی خودش را پشتِ ظواهری که دو پولِ سیاه نمی ارزند مخفی نکند. یا از ترسِ این که دیگران چه قضاوتی درباره اش می کنند؛ خودش را یک طوری که نیست جلوه ندهد. یا آن طوری که هست، خودش را بروز ندهد.

📖 کافه پیانو/ فرهاد جعفری


پ.ن: شاید کتابش یک موضوع خاص رو دنبال نکنه اما من از افکارش خوشم می آد، از پراکنده نوشتن و از یک شاخه به شاخه دیگه پریدن، اینکه به هرچیزی نگاه می کنه یک داستان داره براش و سه سال طول می کشه تا منظور اصلیش رو بگه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

مستقیم باش!

حالمو خوب کن فقط با یکم محبت
توجه غیر مستقیمت رو می بینم و خدا می دونه چه ارزشی داره برام
فقط یکم توجه مستقیم تا انرژی مُردم زنده بشه
بشم همون ادم سرخوشی که قبلا بودم
همونی که براش افسردگی مسخره بازی بود
همونی که یک دنیا انرژی داشت و انقدر مرده و بی حوصله نبود
یکم فیزیکی کنارم باش تا آرامشت باشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

دیوونگی

عصر جمعه و خواب بعدازظهر تاثیر گذاشته و دیوونه شدم

دلم دیوونه بازی و دور دور میخواد

دلم میخواد تا دیروقت بیرون بمونم

دلم میخواد سرخوش باشم چه خبره این تابستون چه بی خیر شدهههههه زده به سرمممم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

خستگی با رضایت

خستگی ام خیلی زیاده و سردرد امون نمیده بهم!!!

با تمام اینها ناراضی نیستم یکم دارم احساس مفید بودن میکنم، خودم ازت خواستم که منو نزدیک کنی به این کار حالا اگر غر بزنم خیلی ناسپاسم.

لطفا انرژیش رو هم بهم بیشتر از این بده، هرچند تا الان هم اگر نداده بوده حتما غش می کردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

اشتباه

یک اشتباهاتی هست که بخشیدنشون خیلی سخته و تاوانش خیلی چیزاس به قول یکی روح بزرگی میخواد...

توی فکرت اینه اذیتش کنی همونجوری که اذیتت کرد، جوری که یادش نره کارش چقدر بد بوده، شاید اگر ازش بگذری نفهمه چقدر رنج کشیدی.

یک جور بی احساسی خاصی داری که معلوم نیست دائمی نباشه

این اشتباهات بزرگ تاوانش سنگینه سنگینیشم رو سینته...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

دلتنگی

هنوز نرفته دلتنگتم

بی انصاف عصبانی باشم یا دلتنگ؟.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

ترس

نقش یک روح نیکوکار را بازی کردن، فقط کار آنهایی بود که در زندگی از تصمیم گیری می ترسیدند. پذیرفتن نیک سرشتی خود، همیشه آسانتر از رویارویی با دیگران و جنگیدن برای حقوق خود است. شنیدن یک توهین و پاسخ ندادن همیشه آسانتر است تا درگیر نبرد با شخصی نیرومندتر از خود شدن. همواره می توانیم بگوییم سنگی که دیگران سوی ما انداخته اند، به ما نخورده است، و تنها شب هنگام – وقتی که تنهاییم و زن یا شوهرمان، یا هم اتاقیمان در خواب است – تنها شب است که می توانیم در سکوت به خاطر جبن مان بگرییم.

📖 شیطان و دوشیزه پریم/ پائولو کوئلیو


پ.ن: این رو که خوندم خیلی ترسیدم چون با این حساب من آدم ترسویی ام... ولی دلم نمی خواد باشم، می دونم که همیشه نمیشه همه از آدم راضی باشن، همیشه این رو نقطه ضعف خودم می دونستم اما اینکه می بینم حق با من بوده و این واقعا خصوصیت بدیه ترسناکه....

ترس از آدم ها ندارم اما از ناراحتیشون چرا به آدم هایی که جرأت دارن حسودیم میشه اما نه اونایی که با بی ادبی اینکارو میکنن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

بی رحمی

یه حرفایی بهت زدم که بی رحمی بود گفتنش! موقعی که می گفتم فکر می کردم قطعا حقته که بشنوی...

کافی بود فقط صبح بشه تا بفهمم باهات چکار کردم! کی می تونه فراموش کنه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

مراحل شناختن!

تو یه رابطه مراحل زیادی می گذرونیم و بلاخره تا حدی می تونیم عکس العمل طرف مقابل رو حدس بزنیم. یه جایی میرسه که بدون اینکه دلیلش رو واقعا بدونی یا درک کنی، فقط می دونی که الان چه حرفی رو بزنی ناراحتش میکنه یا از کدوم کارت خوشش نمیاد...

ولی این کافی نیست تا کاریو انجام ندی، گاهی رو سینت سنگین میشه از چیزای کوچیکی که برای اون مهمه

نمیدونی از گذشتن این مرحله ها خوشحال باشی یا عصبانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

شب قدر

خدایا نجاتم بده و ببخش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه