من خواهم شنید...

۱۸۰ مطلب با موضوع «متن و داستان» ثبت شده است

مادر

فرزند عزیزم:

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،

اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم

اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است

صبور باش و درکم کن

یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم

برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...

وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن

وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم، با تمسخر به من ننگر

وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو

وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده... همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....

زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشو... روزی خود میفهمی

از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو

یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم

کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم

فرزند دلبندم، دوستت دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

جزیره عشاق

"جزیره گالشنژاک" که در کانال پشمن (در نزدیکی شهر تورانژ کرواسی) واقع شده، یکی از معدود عوارض طبیعی زمین به شکل قلب است. این جزیره امروزه به جزیره عشق یا جزیره عشاق معروف شده است.
این جزیره در مختصات 43.978 درجه شمالی و 15.25 درجه شرقی واقع شده و قطر آن 500 متر و طول ساحل آن 1.55 کیلومتر است و بلندترین بخش آن 36 متر از سطح آب ارتفاع دارد.

شکل خاص جزیره عشاق را نخستین بار دریانورد مورد علاقه ناپلئون به نام شارل فرانسیس بوتمپ-بوپره در قرن نوزدهم به روی نقشه آورد، اما پس از آن‌که تصاویر بهتری از آن در فوریه 2009 / بهمن 1387 به وسیله گوگل‌مپ تهیه شد، به شهرت جهانی رسید.
این تصویر را ابزار پیشرفته رادیومتری نور مریی و فروسرخ مستقر بر ماهواره پیشرفته رصد خشکی، ALOS متعلق به آژانس فضایی اروپا تهیه کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

ولادت پیامبر (ص)
به اتفاق علمای شیعه، در این روز، هنگام فجر روز جمعه در مکه معظمه ولادت با سعادت حضرت سیدالانبیاء محمد مصطفی (ص) واقع شده است. ولادت آن حضرت با سلطنت انوشیروان عادل مقارن بود و در آن سال اصحاب فیل هلاک شدند.
«تاریخ الموالید: ص 5 و مصباح المتهجد: ص 733 و تهذیب الاحکام: ج 6 ص 2 و...»
نام آن حضرت محمد (ص) و کنیه ایشان ابوالقاسم است. نام پدر آن حضرت عبدالله، و نام مادر ایشان آمنه بنت وهب است.
«اعلام الوری ج 1 ص 43-45 و کشف الغمه ج 1 ص 15»
در هنگام ولادت، نوری از پیشانی آن حضرت لامع بود و بوی مشک از ایشان ساطع می گشت. نوری در آن شب از سمت حجاز ساطع شد و در تمام عالم منتشر گردید. تخت پادشاهان سرنگون شد، و همه آنان در ان روز لال بودند و نمیتوانستند سخن بگویند.
ملائکه مقرب و ارواح اصفیای پیامبران در هنگام ولادت آن حضرت حضور یافتند، و رضوان خازن بهشت با حوریان نازل شدند، و ابریقها و تشت از طلا و نقره و زمرد بهشت حاضر کردند و برای حضرت آمنه شربت ها از بهشت آوردند که او بیاشامد. آن حضرت را بعد از ولادت به آبهای بهشت غسل دادند و به عطرهای فردوس معطر کردند.
«حق الیقین ص27»
معجزات ولادت پیامبر (ص)
در روز ولادت آن حضرت هر بتی که در هر جای عالم بود به رو رد افتاد و چهارده کنگره از ایوان کسری فرو ریخت. دریاچه ساوه که آن را می پرستیدند خشک و بدل به نمک زار شد. در وادی ساوه که سالها بود کسی آب در آن ندیده بود آب جاری شد. آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، در شب ولادت آن حضرت خاموش شد. علم کاهنان و سحر ساحران باطل گردید، و طاق کسری از میان به دو نیم شد که تا امروز نمایان است.
«امالی صدوق ص 361-360 و حلیه الابرار ج1 ص23 و بحارالانوار ج 15ص 257و.....»
هنگام ولادت آن حضرت این ندا از آسمان شنیده شد جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
«سوره اسراء آیه 81 و بحارالانوار ج 15ص274و... »
خصوصیات حضرت (ص)
هرگز مگس بر بدن آن حضرت نمی نشست. هرگاه چشم مبارکش خواب بود دلش بیدار بود، و میدید و میشنید، چنانکه در بیداری میدید و میشنید. حضرت از قفای خود چنان میدید که از پیش رو میدید.
بر هر حیوانی که سوار میشد هرگز پیر و لاغر نمیشد. آن حضرت حماری به نام یعفور داشتند. هر زمانی که فرمان میداد فلان مرد را حاضر کن، به در خانه اش میرفت و سر بر در میکوفت و به اشاره او را حاضر می ساخت.
«قلائدالنحور ج ربیع الاول ص110-112»
از خصوصیات ولادت پیامبر (ص) آن بود که ختنه کرده و ناف بریده و پاک از آلایش خون وغیره متولد شد. همچنین در وقت ولادت از پا به زیر آمد نه از سر. هنگام ولادت رو به کعبه به سجده افتاد وچون سر از سجده برداشت دست به سوی آسمان بلند کرد و به وحدانیت خداوند و رسالت خود اقرار نمود، وسپس نوری از او ساطع گردید که مشرق و مغرب عالم را روشن نمود.
«حق الیقین ص26»
معجزات حضرت (ص)
پیامبر معجزات بسیاری داشت که از جمله آنها نمونه های زیر است.
1.مستجاب شدن دعای ایشان در زنده شدن مردگان و بینا شدن کوران و شفا یافتن بیماران
2.سخن گفتن ان حضرت با حیوانات
3.آگاهی بر همه لغات و قدرت بر سخن گفتن به همه آنها
4.مهر نبوت بر پشت مبارکش جای گرفته بود و نور ان بر نور آفتاب زیادتی می کرد.
5.آب از میان انگشتان مبارکش جاری شد، به قدری که جمعی سیراب شدند.
6.سنگریزه در دست مبارکش تسبیح می گفت، و مردم می شنیدند.
7.وجود مقدسش در آفتاب سایه ای نداشت.
8.هرگاه آب دهان مبارک به چاهی می افکند در آن چاه برکت به هم می رسید و پر از آب می شد. آب دهان مبارک را به هر صاحب دردی می مالید شفا می یافت.
9.دست مبارک آن حضرت به هر طعامی که می رسید با برکت می شد و از آن طعام جماعت کثیری را سیر می کرد.
10.هر گاه بر زمین نرمی راه میرفت جای پایش نمی ماند.
روز ولادت آن حضرت روز شریف و با برکتی است که از قدیم الایام صالحین از آل محمد (ص) حرمت آن را نگاه داشته اند، و حق آن را ادا کرده و روزه گرفته اند. کسی که روز 17 ربیع الاول را روزه بگیرد خداوند متعال ثواب یکسال روزه را به او می دهد. در این روز صدقه دادن و زیارت مشاهد مشرفه و انجام خیرات و مسرور کردن اهل ایمان مستحب است.
«مسار الشیعه ص30»
ولادت امام صادق (ص)
در17 ربیع الاول سال 83 هجری ولادت با سعادت امام جعفر صادق (ص) در مدینه منوره اتفاق افتاده است.
«مناقب آل ابیطالب ج 4 ص 280 و بحارالانوار ج 47 ص 194»
نام مبارک آن حضرت جعفر و کنیه شریفش ابوعبدالله و لقب نورانی حضرت، صادق است. پدر بزرگوارش امام محمد باقر(ص)، و مادر گرامی آن حضرت ام فروه است، که امام صادق (ص) درباره ایشان میفرمایند: «مادرم از بانوان با ایمان و پرهیزکار و نبکوکار بود، و خدا نیکوکاران را دوست دارد»
«کافی ج 1ص 472 و بحارالانوار ج 47 ص 7»
امام صادق (ص) هفت پسر و چهار دختر داشتند که عبارتند از :امام موسی کاظم (ص)،اسماعیل، عبدالله، محمد دیباج، اسحاق، علی عریضی، عباس، ام فروه، اسماء و فاطمه.
«مناقب آل ابیطالب ج4 ص280»
در شمایل آن حضرت گفته اند: آن حضرت میانه قد و افروخته رو و سفید بدن و کشیده بینی و موهای ایشان سیاه و مجعد و بر گونه ایشان خال سیاهی بود.
«مناقب آل ابیطالب ج 4 ص 280 و بحارالانوار ج 47 ص 9»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

آغاز امامت امام زمان (عج)

روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادت شان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.

عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن علیه السلام متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.

حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.

عثمان بن سعید، نائب اول امام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام توقیعات حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند. در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص، امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند.

سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

خواص میوه و سبزیجات

سیب: ۱-حفاظت از قلب ۲-مراقبت از مفاصل ۳-ممانعت از انسداد عروق ۴-بهبود کارکرد ریه ۵-ضد اسهال

زرد آلو: ۱-ضد سرطان ۲-کند کننده روند پیری ۳-کنترل فشار خون ۴-ممانعت از ابتلا به آلزایمر ۵-تقویت بینایی

موز: ۱-تقویت قلب ۲-ضد اسهال ۳-درمان سرفه ۴-کنترل فشار خون ۵-تقویت استخوانها

حبوبات:۱-ضد یبوست ۲-تثبیت قند خون ۳-درمان همورویید ۴-ضد سرطان ۵-کاهنده کلسترول

چغندر:۱-کنترل فشار خون ۲-کاهش وزن ۳-ضد سرطان ۴-محافظ قلب ۵-تقویت استخوانها

زغال اخته: ۱-ضدسرطان  ۲-ضد یبوست ۳-محافظ قلب ۴-افزایش حافظه ۵-تثبیت قند خون
کلم:۱-ضد سرطان ۲-درمان همورویید ۳-ضد یبوست ۴-محافظ قلب ۵-کاهش وزن
طالبی:۱-تقویت بینایی ۲-تقویت سیستم ایمنی ۳-کنترل فشار خون ۴-ضد سرطان ۵-کاهنده کلسترول
هویج:۱-تقویت بینایی ۲-کاهش وزن ۳-محافظ قلب ۴-ضد سرطان ۵-ضد یبوست
گیلاس:۱-محافظ قلب ۲-محافظت در برابر آلزایمر ۳-ضد سرطان ۴-کند کننده روند پیری ۵-درمان بی خوابی
فلفل کوبیده:۱-کمک به هضم غذا ۲-تقویت سیستم ایمنی ۳-تسکین گلو درد ۴-ضد سرطان ۵-پاک کننده سینوسها (درمان سینوزیت)
انجیر:۱-کاهش وزن ۲-کنترل فشار خون ۳-جلوگیری از سکته ۴-ضد سرطان ۵-کاهنده کلسترول
سیر:۱-کاهنده کلسترول ۲-ضد بیماریهای قارچی(کشنده قارچها) ۳-کنترل فشار خون ۴-کشنده باکتریها ۵-ضد سرطان
انگور:۱-تقویت بینایی ۲-محافظ قلب ۳-دفع سنگ کلیه ۴-افزاینده گردش خون ۵-ضد سرطان
لیمو ترش:۱-ضد سرطان ۲-محافظ قلب ۳-نرم کننده پوست ۴-کنترل فشار خون ۵-بران کمبود ویتامینC
انبه:۱-ضد سرطان ۲-محافظ در برابر آلزایمر ۳-افزایش حافظه ۴-کمک به هضم غذا ۵-تنظیم غده تیرویید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

هگمتانه

هَگمَتانَه، فارسی باستان: Haŋgmatana، یونانی: هگمتانه، فارسی نو: همدان. هگمتانه به معنی «جای بهم آمدگان»، «جای گرد آمدگان»، نام باستانی شهر همدان در زبان ایرانیان در زمان مادها و هخامنشیان است. برخی هگمتانه را «شهر مادها» معنی می‌کردند و آن را برابر با عبارت ایلامی نو hal.mata.na «شهر مادها» می‌گرفتند که نادرست است.

هگمتانه پایتخت شاهنشاهی مادها و پایتخت تابستانی ایران در زمان هخامنشیان و اشکانیان بوده است. این شهر کهن، نخستین پایتخت ایران بوده و به همراه آتن در یونان و رم در ایتالیا، از معدود شهرهای باستانی جهان است که همچنان زنده و مهم است. با این تفاوت که همدان هرگز اهمیت خود را از دست نداده و از آن دو شهر نیز قدیمی تر است. یونانیان هگمتانه را اِکباتان می‌خواندند که یونانی شده هگمتانه است.هرودوت این شهر را ساخته دیااکو دانسته و گفته است که هفت دیوار داشته که هر کدام به رنگ یکی از سیاره‌ها بوده اند.

تاریخچه

شهر هگمتانه را اقوام آریایی ماد (سده ۱۷ پیش از میلاد) بنا نهادند و آن را پایتخت نخستین شاهنشاهی ایرانی قرار دادند. هرودوت بنای آنرا به دیااکو نخستین شاه ماد نسبت داده و گفته است که هفت دیوار داشته که هر کدام به رنگ یکی از سیاره‌ها بوده است. ولی گروهی از دانشمندان بنای آن را به فرورتیش، سومین شاه ماد نسبت داده‌اند. برخی معتقدند که «کَر کَشی» که در لوح‌های آشوریان به آن اشاره شده، در محل همدان بوده است. آشوریان باستان به شهرهای قوم کاسی، عنوان «کار کاشی» داده بودند، که “ کار“ به معنی قرارگاه یا منزلگاه و “ کاشی “اسم قوم“ کاسی“ است. و از این رو گویند که اسم قبلی هگمتانه، «اکسایا» یعنی شهر کاسی‌ها بوده‌است.

کاخ شاهی شهر هگمتانه (همدان امروزی)، نخستین پایتخت ایران (سال ۷۰۰ پیش از میلاد). این تصویر در سنگ نوشته‌های آشوریان برجای مانده است. هرودوت کنگره‌های ۷ دیوار هگمتانه را آنگونه که در این تصویر می‌بینید در هفت رنگ توصیف کرده است.

 

از آثار زرین شاهان هخامنشی که در ویرانه‌های هگمتانه یافته شده است.

 

منبع: http:/fa.wikipedia.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

عشق ماندگار

پسر: ضعیفه! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!

دختر: توباز گفتی ضعیفه؟

پسر: خب، منزل بگم چطوره؟

دختر: وااااای... از دست تو!

پسر: باشه؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟

دختر: اه... اصلا باهات قهرم!

پسر: باشه بابا، توعزیز منی، خوب شد؟ آشتی؟

دختر: آشتی، راستی گفتی دلت چی شده بود؟

پسر: دلم! آها یه کم می پیچه! ازدیشب تاحالا!

دختر: واقعا که!

.پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا، خوبه؟

.دختر: لوووس!

پسر: ای بابا، ضعیفه! این دفعه اگه قهر کنی دیگه نازکش نداری ها!

دختر: بازم گفت این کلمه رو...!

پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم، هی نقطه ضعف میدی دست من!

دختر: من ازدست توچی کارکنم؟!

پسر: شکرخدا! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم، لیلی قرن بیست و یکم من!

دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!

پسر: صفای وجودت خانوم!

دختر: می دونی! دلم، برای پیاده روی هامون، برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها، برای بوی کاغذ نو برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه...
آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره!

پسر: می دونم، می دونم، دل منم تنگه، برای دیدن آسمون چشمای تو...

برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم...

برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم...!

دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون”

پسر: آره، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!

دختر: ولی من که بور بودم!

پسر: باشه! فرقی نمی کنه!

دختر: آخ چه روزهایی بودن، چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده...

وقتی توی دستام گره می خوردن، مجنون من...

پسر: ...

دختر: چت شد چرا چیزی نمیگی؟

پسر: …

دختر: نگاه کن ببینم! منو نگاه کن...

پسر: ...

دختر: الهی من بمیرم، چشات چرا نمناکه، فدای تو بشم...

پسر: خدا، نه... ( گریه )

دختر: چرا گریه میکنی؟

پسر: چرا نکنم، ها؟

دختر: گریه نکن، من دوست ندارم مرد گریه کنه، جلو این همه آدم، بخند دیگه، بخند، زودباش...

پسر: وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم...

دختر: بخند، و گرنه منم گریه میکنما!

پسر: باشه، باشه، تسلیم، گریه نمی کنم، ولی نمی تونم بخندم

دختر: آفرین! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی؟

پسر: توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد، ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم...

دختر: چی؟ زودباش بگو، آب از لب و لوچه ام آویزون شد...

پسر: ...

دختر: دوباره ساکت شدی؟

پسر: برات کادو ( هق هق گریه )، برات یه دسته گل گلایل! یه شیشه گلاب و یه بغض طولانی آوردم...!

تک عروس گورستان!

پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره...

اینجا کناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم...

نه، اشک و فاتحه

نه، اشک و فاتحه و دلتنگی

امان، خاتون من! توخیلی وقته که...

آرام بخواب بای کوچ کرده ی من...

دیگر نگران قرصهای نخورده ام، لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش...!

نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش!

بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم...

اما، تو آرام بخواب...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

عجیـب ‌ترین مجسمه ‌های دنیـا!!!

یکی از مجسمه‌های عجیب دنیا مجسمه کرگدن معلق است که در شهر پوتسدام، در شرق آلمان قرار دارد.

این مجسمه برنزی در پیاده‌رو یک خیابان در شهر براتیسیلاو، پایتخت اسلواکی قرار دارد. مردم اعتقاد دارند لمس کردن دماغ این مجسمه شانس می‌آورد.

به نظر می‌رسد خیلی‌ها به این مسئله اعتقاد دارند چون آنقدر دماغ این مجسمه را ساییده‌اند که نزدیک است ناپدید شود.

این خانه در سال 1986 میلادی از روی خانه‌ای قدیمی ساخته شد اما کوسه‌ای که در سقفش فرورفته بود آن را در مرکز توجه جهانیان قرار داد.این خانه در آکسفور انگلستان قرار دارد.

این دو نفر در حال خوردن بیسکوئیتی در مقابل موزه بوچئوم در شهر سئول کره جنوبی هستند.سازنده این مجسمه کو بوم‌جو است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

جملات نغز

آدم های بزرگ، عظمت دیگران را می بینند.

آدم های متوسط، به دنبال عظمت خود هستند.

آدم های کوچک، عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه

آیا شما هم مثل این دختر باهوش هستید؟

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت.
دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زمزمه