بعضیا هستن 37 سالشونه ولی مثل یک بچه 5 سالس رفتارشون
لج کردن و مقابله به مثل کردن به خاطر اینکه فکر میکنی بالاتری بی نهایت کار زشتیه
خورد کردن شخصیت یک آدم به هیچ وجه از طرف هیچکس قابل قبول نیست و با هیچ حقی محق خورد کردن کسی نیستیم
بعضیا هستن 37 سالشونه ولی مثل یک بچه 5 سالس رفتارشون
لج کردن و مقابله به مثل کردن به خاطر اینکه فکر میکنی بالاتری بی نهایت کار زشتیه
خورد کردن شخصیت یک آدم به هیچ وجه از طرف هیچکس قابل قبول نیست و با هیچ حقی محق خورد کردن کسی نیستیم
یه وقتایی یه چیزای کوچولو مثل جوونه زدن بچه کوچولوهای گلدونا یه حس خوووووب میده به آدم، یه شادی ای که اگر به کسی بگی حتما میگه بچه شدی... شادی های بچگانه خیلی قشنگه مگه میشه روح کوچیکمونو خوشحال نکنیم
اگر آن چه می یابی از ماده ی ناب ساخته شده باشد، هرگز فاسد نخواهد شد و می توانی روزی بازگردی. اگر همچون انفجار یک ستاره تنها یک لحظه درخشش باشد، به هنگام بازگشت چیزی نخواهی یافت. اما انفجار یک ستاره را دیده ای. و تنها همین، ارزش تحمل رنج را دارد.
📖 کیمیاگر/ پائولو کوئلیو
پ.ن: داشتم به یک موضوع مهم فکر می کردم، کتابم رو باز کردم تا تمومش کنم. توی پاراگراف دوم به این متن بالا رسیدم... برای من خیلی معنا داشت.
نباید همیشه فقط یک رویا داشت، توی زندگی نباید بعد از رسیدن به یک رویا زندگی بدون رویا بمونه و هیچ انگیزه ای برای ادامه نداشته باشی
تمام رویاها باید تکامل داشته باشن،چقدر بده از رسیدن به یک رویا بخاطر تموم شدن رویا بترسیم.
اگر آدم همواره همان آدم های ثابت را ببیند احساس می کند بخشی از زندگی اش را تشکیل می دهند. و از آن جا که بخشی از زندگی ما می شوند، هوس می کنند زندگی مان را هم تغییر بدهند. اگر آدم آن طور که آن ها انتظار دارند عمل نکند، به باد انتقادش می گیرند. چون هرکس فکر می کند دقیقا می داند ما باید چطور زندگی کنیم.
📖 کیمیاگر/ پائولو کوئلیو
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار گوشه تاج سلطنت میشکند گدای تو
خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
شاهنشین چشم من تکیه گه خیال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن حافظ خوش کلام شد مرغ سخنسرای تو
پ.ن: منم ازین فالا می خواااااام
اینکه حرف مردم برات مهم نباشه خیلی فرق داره با اینکه به حرف مردم گوش نکنی
وقتی به چیزی ایمان داری که درسته نباید بخاطر حرف غلط مردم اونو کنار بذاری اما از کجا میشه فهمید کار ما غلطه یا حرف مردم
اگر 100 نفر باهم چیزی رو بگن دلیل نمیشه که اون حتما درست باشه ولی ممکنه یک نفر حرفیو بزنه که درسته
بستگی داره چه کسی چه حرفی رو بزنه...
اینکه از کار خوبت بخاطر حرف مردم دست بکشی حماقته اما اگر کاری کنی که مردم بتونن پشتت حرف بزنن باز هم حماقته و این دوتا اصلا همدیگه رو رد نمیکنن
امروز
آخرین داشته را از من گرفتی
قوی ترین داشته از خودت در من
تو دیگر بدون آن در من وجود نداری
اعتماد از دست رفته، تصویر عوض شده...
هرگز برنمیگردند
تمام شدی
پ.ن: نوشته یه دوست خیلی خوب
منطق بعضی آدم ها فقط و فقط یک چیزه، هرچیزی که خودشون بگن
محور زندگی اطرافیان باید اونا باشن و اگر هرچیزی بگن درسته
به اینا سخته چیزی رو ثابت کنی چون بنظر خودشون اشتباه کردی و قانون همون نظر خودشونه
بعد با بی رحمی به رگبار میگیرنت و یه سنگ بزرگ میذارن روی قلبت که سنگینیش راه نفست رو هم میبنده
به نظر من زندگی کوتاه تر از این است که آن را صرف کینه ورزی یا به خاطر سپردن بدی های دیگران کنیم همه ما بار خطاهایمان را بر دوش خود حمل میکنیم، و باید بکنیم و یقین دارم به زودی زمانی خواهد رسید که با به جا گذاشتن بدن های فاسد شدنی خود در این دنیا آنها را هم به جا خواهیم گذاشت و از آنها خلاص خواهیم شد. در آن موقع... تنها اخگر روح باقی خواهد ماند، آن منبع درک نشدنی حیات و فکر، از همان جا که آمده به همان جا باز خواهد گشت.
📖 جین ایر/ شارلوت برونته
پ.ن: بعد خوندن این کتاب فهمیدم قدرت کلماتمون چقدر زیاده و من هیچ هنری توی استفاده از اونا ندارم.